سالها میکده از نعره ی مستانه تهی است شبروی دور و بر خانه خماری نیست چشم ها خیره به دروازه ی مهرند ولی! اثر از قافله عاطفه پنداری نیست غیر تندیسه رستم که به ایوان شده نقش لاشه ای نیز در این دخمه مرداری نیست یک بغل غلغله خشکیده به دیوار گلو جز صدای نفسی از سر ناچاری نیست عابد، دوزخ، عبادت...
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 41
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 152
من که خود زاده سرمای شب دی ماهم
بی تو با سردی بی رحم زمستان چه کنم
تو که خود جان منی در بدن بی رمقم
با دل یخ زدهء زخمی بی جان چه کنم
بارها بر لب چشمان تو، نـیّـت کردم
با دو تا قهوه خشکیده به فنجان چه کنم
من که در هرم نفس های خودم سوخته ام
با دل تنگ پراز رنج و پریشان چه کنم
سال ها بر سی دی ماه گذر کردم من!
بی تو با تلخ ترین روز زمستان چه کنم؟
#علیرضا_آذر
عابد، دوزخ، عبادت...برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 156
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 165
به اینکه "نگرانم نبا..."
به اینکه "از دور می بو..."
به اینکه "تو هم مراقب خو..."
دارم به انگشت هایِ کسی فکر میکنم
که برایت نوشته بود
" رسیدی زنگ بزن عزیزم "
به باقیمانده ی شیشه ی عطرت روی میز
به پیراهنِ تازه ات
به اینکه مرا ببخش مادر
اگر اینبار به جای سوغاتی
خاکسترم را برایت هدیه می اورم
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 135
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 174
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 150
باران که می بارد حال دلم ویران می شود
مویه های باران دلشوره هایم را واگویه می کنند
یادت همزاد باران است
چه قدر دلتنگ عطر اطلسی های آغوشت هستم
دروازه ی بهشتت را به روی من بگشا
تا شّدادی باشم که با جاودانگی اش به آن ایمان می آورد
محبوب من !
سفره ی دلم را نذر نگاهت کرده ام
پهن می گردم زیر قدم هایت تا ردّت را بر گوشه گوشه ی زندگی ام خاطره کنم .
باران شو و بر من ببار تا
بیابان روزگارم به شوق تو بهاران گردد
عاشقانه های #امیر_نقدی_لنگرودی
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 156
اگر منم که دلم بی تو سر نخواهد کرد
من وتو پنجره های قطار در سفریم
سفر مرا به تو نزدیکتر نخواهد کرد
ببر به بی هدفی دست بر کمان و ببین
کجاست آنکه دلش را سپر نخواهد کرد
خبرترین خبر روزگار بی خبری ست
خوشا که مرگ کسی را خبر نخواهد کرد
مرابه لفظ کهن عیب می کنند و رواست
که سینه سوخته از «می» حذر نخواهد کرد
عابد، دوزخ، عبادت...برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 202
باید یکی باشد..
که وقتی دلت
برای مداد رنگیهای کودکیات تنگ شد
به ناخنهایش خیره شوی
و سوار بر رنگینکمانی
به کودکیات سفر کنی
باید یکی باشد..
یکی که حصار تنهاییات را بر هم زند
و به تو بگوید که دوستت دارم
آدم است دیگر
و آدمی به همین دوستت دارمهاست
که زنده است
برچسب : نویسنده : mohammad1385621 بازدید : 192